جدول جو
جدول جو

معنی چپق کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

چپق کشیدن
(اَ دَجَ دَ)
چپق دود کردن. پیپ کشیدن. سبیل کشیدن. رجوع به چپق و چپق کش و چپقی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاقو کشیدن
تصویر چاقو کشیدن
تهدید کردن با چاقو هنگام نزاع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پا کشیدن
تصویر پا کشیدن
پا بر زمین کشیدن و آهسته آهسته رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس کشیدن
تصویر پس کشیدن
پس رفتن، به عقب بازگشتن، عقب رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پر کشیدن
تصویر پر کشیدن
پر باز کردن، پرواز کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مَلَ)
پرده کشیدن. (ناظم الاطباء) :
ظلمت به پیش چشمۀ حیوان تتق کشید
رفتیم و ذوق چشمۀ حیوان گذاشتیم.
وحشی.
رجوع به تتق و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
بعقب بازگشتن. بقهقرا شدن
لغت نامه دهخدا
(گِ تَ)
عرق گرفتن
لغت نامه دهخدا
(دِ کَ دَ)
تمام و کامل کشیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). کامل کشیدن کمان. (از تاج العروس). اغراق. رجوع به غرق شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ گَ دَ)
چپق کشیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ فَ دَ)
مقابل خشک کشیدن. متاعی را بیش از وزن معهود سنجیدن. اندکی بیش از حق به مشتری دادن. کمی سنگین تر از وزن مقرر کشیدن. زیاد کشیدن. بر وزن کالا اندکی افزودن
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ نُ / نِ / نَ دَ)
نوعی بنگ کشیدن. تدخین کردن چرس. دود چرس را بوسیلۀ چپق یا سیگار یا غلیان کشیدن. حشیش کشیدن. چرس زدن. استعمال چرس کردن. رجوع به چرس و چرسی شود، کنایه از گیج و منگ بودن. کنایه از بیهوش و بی حواس بودن
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
حواله کردن به بانک بوسیلۀ چک. نوشتن یک یا چند برگ از دسته چک بانکی و دادن به بانک و گرفتن پول یا دادن چک به افراد به جای پول نقد. صادر کردن حوالۀ بانکی بوسیلۀ چک
لغت نامه دهخدا
تصویری از تتق کشیدن
تصویر تتق کشیدن
تتغ کشیدن پرده کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چک کشیدن
تصویر چک کشیدن
حواله کردن ببانک بوسیله چک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس کشیدن
تصویر پس کشیدن
بعقب کشیدن خم کردن سرش را پس کشید، بعقب باز گشتن بقهقرا رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
دم زدن پرخاشیدن سخن گفتن صدا بر آوردن (باعتراض) : من از ترس عصبانی شدن این زن بد خلق نمیتوانم نطق بکشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرق کشیدن
تصویر غرق کشیدن
تمام و کامل کشیدن کمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطق کشیدن
تصویر نطق کشیدن
((نُ طُ. کِ یا کَ دَ))
صدا برآوردن، سخن گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چک کشیدن
تصویر چک کشیدن
((چِ. کَیا کِ دَ))
صادر کردن چک توسط صاحب چک
فرهنگ فارسی معین